همه ما آدما یه روز شکست خوردیم،نابود شدن آرزوهامونو با چشمامون دیدیم،از طرف کسی بی مهری دیدیم که تمام محبتمون رو ریخته بودیم به پاش،از نزدیک ترین آدما و عزیزترین آدما کاری ترین و عمیق ترین زخم ها رو خوردیم،یه شبایی آرزو کردیم کاش هیچوقت فردایی نباشه،رئیسمون بدون اینکه اشتباهی کرده باشیم سرزنشمون کرده،دنیا بی اینکه مقصر باشیم ازمون تاوان گرفته،یه اتفاقایی باعث شده از زندگی ببریم،یه خبرایی اشکمونو تا جایی در آورده که نفس برای کشیدن کم آوردیم
زندگی  همه ما پر از همین چیزاست
پر از اتفاقای گاهی بد
روزای بسیار سخت
شبایی که چند سال طول کشیده تا سحر بشه
روزایی که از فرط غم زیاد مثل شب سیاه بوده.
مهم میدونی چیه؟؟
اینکه  برسی به این باور که
به جز تنِ خودت
تنِ خیلیای دیگه هم زخمیه
به جز روحِ خودت روح خیلیا هم خستس
اینکه به جز تو هزار نفر آدم بغضای اشک نشده دارن
دردایِ حرف نشده
دردایی که اونقدر آزار دهندست که حتی حرف زدن ازشون هم چیزی از بار سنگینی که رو شونه هات گذاشته کم نمیکنه.
وقتی برسی به این باور که تجربه هایِ تلخی که تو داشتی رو خیلی آدمای دیگه هم داشتن؛
کمتر زخم زبون میزنی
کمتر رفتارای آدمارو به دل میگیری
کمتر از ظاهر آدما تا ته زندگیشون رو قضاوت میکنی
کمتر مدام با حرفای با نیش و کنایه زندگی رو براشون تلخ میکنی
کمتر دلیلِ اشکاشون میشی
کمتر باعث میشی آدما فکر کنن چقدر بدن،کمن، اضافه ان برای دنیا.
فقط کافیه حس کنی اون زخمایی که رو تنته
دیگرانم دارن و باهاش دست و پنجه نرم میکنن
اونوقت یکم مهربون تر رفتار میکنی
بیشتر دوستشون داری
کمتر به این فکری که چه جور کاراشونو تلافی کنی
و چه جور یه زخم جدید به زخماشون اضافه کنی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها