یا ستار العیوب

تو همسادگی ما یه خانمی هست که یه پسر ساده شرور و معتاد داره

البته شرور بودنش قبل از اعتیاده

وقتی معتاد شد، یه پسر مظلوم شد!!!

یه پسر که بعد از سرطان و فوت پدرش باید میشد مرد خونه و سر پناه مادرش و دوتا برادرش و خواهر کوچیکش!

این پسر متولد 68عه

خیلی خیلی شر بود مامان خودم همیشه به مادرش میگفت یه چی بهش بگو

مادر مظلومش میگفت نمیشه! ادم نمیشه

مامان میگفت مگه میشه؟!

بزن زیر گوشش

میگفت نمیشه!

خلاصه روزگار به مامان خودم یه پسر داد که مامانمم دید نمیشه!!! داداش خودم رو دست اون در اومد تو محل

و مامانم روزی صدبار میگفت مقصر خودممم چقدر به زری بدبخت گفتم

بچه رو درست تربیت کن! خدا یکی گذاشت تو کاسم حالیم کنه اون چی میکشه!! تو همین همسادگی(ما سی ساله تو یه محل زندگی میکنیم و همسایه ها اکثرا قدیمی ان،و سی سال باهمیم، داستان ها داریم)

همسایه بغل دستی زری خانم یه خانمی هست با دو پسر و . 

این حدیث امام علی که فرمود زن عقربِ راجب این خانم صدق میکنه

زبونی داره به تلخی زهرعقرب!!!

البت که بنده حریف زبونشون هستم و یکبار تو زندگی فقط یک بار جلو همه جوابش و دادم و برای همیشه زبونش و رو خودم بستم!!!

این همسایه ما حسابی این زری خانم و میچزوند بخاطر این پسر معتادش!!!

یه باری که از کربلا اومده بود ولیمه میداد زری خانمِ ساده تو مجلس میگه یه غذا میدی من بدم پسرم؟! تنهاست خونه

همسایه ما وسط مجلس داد بیداد که اره تو میخوای ابروی منو ببری غذا بدی به اون معتاد! غذای من کم بیاد!!!

زری ساده دلش کلی میشکنه

شب که مامانینا اومدن خونه مامان خیلی ناراحت بود و چیزی نگفت تا آیفون صدا کرد و همسایه بخشنده بعد از اتمام مجلسش دو سه پرس کباب اورد خونه ما، غذاشون اضافه اومده بود

مامان کفرس در اومد و حرف زد! گفت همین خانم امشب یه ابرویی از زری بدبخت برد! گفت یه پرس غذا بده سکه یه پولش کرد!

همونجا گفتم خدا به دادش برسه مامان. 

واقعا ترسیدم به حالش دست به کباب ها نزدیم و فرداییش روانه سطل زبالش کردیم

اون کباب خوردن نداشت!

زری چهارتا بچه یتیم داره و با چنگ و دندون داره بزرگشون میکنه با حقوقی که بیمه میده! چندباری پسرش و برده کمپ و هر بیست روز پونصد تومن پول کمپ داده! و پسرش برگشته و دوباره سمت مواد رفته

خلاصه این زری ساده کم از این خانم زخم زبون نشنیده بخاطر پسر معتادش

زخم زبوناش همه علنی و تو جمع ها!!!!

زری خانم یه خانم ریزه میزه و اروم که همیشه خدا در حال خندیدن

فکر میکنم چهل و خورده ای سن داشته باشه!

45بیشتر سن نداره اما نصف موهاش سفیده و خونریزی معده داره و قرص های اعصاب میخوره و حال جسم و روحش داغونه

اینارو میگم که بگم این زن واقعا زخم زبون زدن نداره، یه بدبختی که شوهرش یک هفته قبل از پدر شوهرش فوت کرد ارث که بهش نرسید هیچ!

کلی خواهرشوهر و برادرشوهر چشمشون دنبال یه تیکه خونه ایناست که برسه بهشون!

خلاصه که این همسایه ما چندوقت پیش پسرش با موتور تصادف کرد و و مقصر شد و اون خانم دندوناش شکست و به سرش ضربه خورد و مشکل بینایی پیدا کرد

و کلی براش دیه بریدن که بیمه نصفش و دادو نصف دیگش رو هم خودشون باید میدادن همسایه ما نشست پاشد اون زن و نفرین کرد

گفتم دیه حقه  خدا هم گفته تو قران

میگفت اون زن دروغ میگه!!!

خدا جای حق نشسته جوابش و میده!

چندوقت پیش خبر اومد پسر همسایه رو گرفتن تو زندانِ

اول گفتن بخاطر تصادفی که کرده بود

پول اون و که بیمه داد نصف دیگه رو هم قسط بندی کردن!!

بعد گفتن مشروب گرفتن ازش!

اون روز اصل قضیه رو فهمیدم ترسیدم حرفی بزنم!

ترسیدم قضاوت کنم

اما دست خودم نبود یاد زخم زبوناش میفتادم یاد اینکه چقدر آبروی زری بیچاره رو برد بخاطر اینکه مادرِ یه پسرِ معتادِ!

پسرش یجا نگهبان بود!

یه پسر 17ساله رو میبرن و لواط میکنن! ازش فیلم میگیرن و اذیتش میکنن

و دوباره زنگ میزنن به اون پسر که باید بیای اینجا! و گرنه فیلمت و پخش میکنیم

پسر به داییش میگه و با پلیس میرن و دستگیرشون میکنن

حالا بخاطر لواط تو زندادنِ و میگن قرارِ اعدامش کنن!

(حکم اعدامِ و این قانون در حال اجراست و خیلی ها نمیدونن! بدانید و اگاه باشید این حکم اجرا میشه جدیدا، یه مدت اجرا نمیکردن بخاطر رافت  ولی الان الحمدالله رب العالمین در حال اجراست، الهی که ریشه کن بشه) 

مامان وقتی این خبر و شنید فقط گریه کرد و گفت خدایا پسر منم در خطرِ

دوستای ناباب داره، دل مامان لرزید از اینکه یه روز خودش این خبر و بهش ندن

منم لرزیدم! از ما هم دور نیست این خبر! 

داداش کوچیک من هم امکان اشتباهش زیاده! همینجا برای عاقبت بخیری همه جوون ها دعا کنیم

برای هدایتشون

حدیث پیامبر مانع سرزنش کردنم میشه میترسم از دنیا نرم و به اون گناه مبتلا بشم! 

دست خودم نیست این خبر ذهنم و مشغول کرده کلا! 

وقتی کسی و میشناسی و  هم بازی بچگی هات بوده

یهو همچنین خبری بهت بدن ناخودآگاه بهش فکر میکنی! و میخوای بگی نه دروغِ این خبر

من فقط یاد زری خانم میفتم  

خدا کنه جواب دل شکسته زری نباشه! 

همسایمون این خبر و بهمون داد، گفت این زن خیلی دل مادرم و شکست بخاطر اینکه مادرم پسرزا نبود! حالا همون پسر  

پدر همین پسر وقتی خبر و شنید سکته کرد و خداروشکر چیزیش نشد حالا

چندروز پیش هم آمبولانس اومد همسایمون و برد

حال پدر و مادرش خیلی بده برای حال دلشون دعا کنید

ادم هرچقدر دلش بشکنه راضی نمیشه همچین بلایی سر کسی بیاد

خدایا خودت درست کن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها