حال دوران دائما یکسان نباشد غم مخور 

قرار بود غر غر نکنم خداجان خودت در جریانی. 

هعی 

خیلی دلم میخواددیه بار با خوشحالی برم زیارت

اما همیشه یه دنیا غم پشت دلم خونه میکنه موقع سفر

منتظرم برسم و سیل اشکم جاری بشه

پناهیان جان میگفت با خوشحالی و شادی بریم زیارت

اخه روی خوشمون و که به همه نشون میدیم، نقابِ البته

اون دلِ شکستمونِ که نمیشه به هر کس نشون داد 

خدا کنه اینبار سبک برگردم

کربلا که یه غم بزرگ موند رو دلم.  با یه حال آشفته و خراب برگشتم، آشفتگی بخاطر این بود که درست استفاده نکردم از این سفر و حسرت موند روی دلم. 

نماز صبح هایی که قضا شدحال معنوی ای که بخاطر بار سنگین گناهم پیدا نکردم. 

خدا کنه تو این سفر پاک بشم

​​​​​​دعا کنید برام حال جسم و دلم تعریفی نداره

 

همه حرفای دلم تو این دو دیقه خلاصه شده


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها