دلم دوتا گوش شنوا میخواد بدون قضاوت شدن

کسی حرفام و بشنوه و سکوت کنه

یکی مثل خانم دکتر 

حیف که سرش خیلی شلوغه و هربار زنگ میزنم وقت مشاوره بگیرم برای دوماه بعد وقت میدن وقتی که دیگه حرفی برای گفتن ندارم.

حرفام همه بغض شده تو گلوم.

دلم میخواد برم تو بلندی فریاد بزنم.

دوست دارم داد بزنم بگم 

خدا منووووووووووووو ببین این زندگی رویای من نیست

ببین جوونیم چطور داره به باد میره

ببین شب و روزام درگیر دوا و دکتر و دارو شده

ببین دارم با مردی زندگی میکنم که هیچ علاقه ای بهش ندارم

ببین چقدر اذیتم میکنه و غصه این از دوا دارو بدتره

ببین تو وضعیتی گرفتارم 

خدا مننننووووووووو ببین

به پیر به پیغمبر کم اوردم

گفته بودن اگه ادای صبر و در بیاری صبور میشی

من اداشم در اوردم مثل اونا نشدم دیگه نمیتونم ادا درارم

خستم

خسته


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها